كمال الدین و مادرش به درخواست پیرحسین چوپانی شهر زادگاه خود ری را به مقصد شیراز ترك میكند او قرار بر این میگذارد به درخواست حاكم جدید به عنوان دیوان دار مشغول به كار شود اما...

گفتگوی كمال الدین و حافظ شیرازی خیلی زود به بحث درباره عشق راستین تبدیل میشود. او بعد از دیدن كابوسی ترسناك شبانه نزد حافظ رفته و حقیقت ماجرا را فاش كند....

كمال الدین برای راضی كردن حافظ به شیراز مجبور میشود هویت واقعی خود را پنهان كند.و همین باعث عذاب وجدان او میشود. كمال الدین درباره هویت عشق از حافظ میپرسد و همین پرسش باعث گفتگوی آن دو میشود...

كمال الدین از جانب دیوان سالار مامور میشود حافظ را به شیراز برگرداند اما راضی كردن حافظ كار ساده ای نیست او مجبور میشود دروغ بگوید....

كمال الدین از جانب دیوان سالار مامور میشود كه حافظ را به شیراز برگرداند.....

كمال الدین بهمراه مادرش شهرری را به مقصد شیراز ترك كرده تا به عنوان دیوان سالار مشغول كار شود...