پخش زنده و آرشیو رادیو
جمعه 7 آذر 1399
3:30

نمایش یك اشارت- قسمت 6(تكرار)

خالد و اسماعیل كه دو جوان اهل كوفه هستند، به خاطر ملاقات امام حسن عسكری (ع) در شهر سامرا به سیاه چال می افتند. با تلاش شخص بانفوذی به نام ابوكمال آزاد می شند. اونها با كاروانی به سمت كوفه برمی گردند. در میانۀ راه با راهزن ها درگیر می شند و خالد زخمی میشه. ولی این پایان داستان نیست، خالد سخت دل نگرانه، زیرا قراره پیغام امام حسن عسكری (ع) رو به استاد خودش، یعقوب كندی برسونه، مبنی بر این كه كتاب تناقضات قرآن این استاد فلسفه كتابی سراسر اشتباه و خطاست. اسماعیل، خالد رو از این كار نهی می كنه. سرانجام خالد پیغام رو می رسونه و این چنین باعث رنجش و عصبانیت استاد میشه. خالد به خاطر این كارش سخت ناراحته. در همین حال، با ابوطایر ملاقات می كنه كه دوست داره به سامرا بره و امام رو زیارت كنه، ولو به قیمت جانش تمام بشه. خانوادۀ خالد كه متوجه ناراحتی اون شدند، به دنبال این هستند تا علت این ناراحتی رو بفهمند. ولی چندان در كار خودشون موفق نیستند. تا این كه نیمه های شب، خدمتكار یعقوب كندی به سراغ خالد میاد و به اون میگه، استاد كارش داره و فردا صبح زود باید خالد به خدمتش بره
تهیه كننده: ریحانه یزدان دوست كارگردان: امیر زنده دلان هنرمندان: نورالدین جوادیان، احمد گنجی نویسنده: اكبر خردچشم