نمایش رفیق سفید پوش- قسمت 4
دو سه روزی از آغاز جنگ تحمیلی گذشته. دكتر محجوب و دكتر سماواتی كه پزشكان بیمارستان شركت نفت اند با موقعیت جدیدی روبرو شدهاند. آنها درصدند كه خانوادههایشان را به بیرون از شهر آبادان بفرستند ولی با به دنیا آمدن فرزندِ دوم دكتر سماواتی این كار به تأخیر افتاده. خانوادهی دكتر محجوب هم به خانهی پدر همسر دكتر سماواتی میروند كه در وضعیت جنگی تنها نباشند. از طرفی تقی كه نوجوانی 17 ساله است خانوادهاش را دربمباران از دست داده . او بعد از جراحی شكمش همچنان در بیمارستان بستریست. دكتر محجوب در صدد كمك به تقی است كه غمگین و افسرده است. خانم سلیمانی- پرستار بیمارستان- هم به دنبال مرخصی است . او میخواهد برای مراسم تشییع پدرشوهرش به اصفهان برود. دكتر سماواتی پیشنهاد میدهد كه خانوادهی دكتر محجوب هم با خانوادهی این پرستار تا اصفهان بروند. در این میان دكتر محجوب كه چند ساعتی برای مرخصی به خانه رفته با یك زنی جنوبی روبرو میشود كه برای پیدا كردن غذا برای خانوادهاش به خانهی او آمده