نمایش هزار برگ- قسمت 4(تكرار)
مهرنوش كه باردار است به توصیهی پزشك، همراه همسرش علیرضا به روستایی دورافتاده میروند. محل سكونت آنها خانهای موسم به خانهی اربابیست. اهالی روستا این خانه را شوم میدانند. از سویی مدتیست كه علیرضا زنی بومی به نام آسیه را در حاشیهی جنگل میبیند. زرین یكی از زنان روستا به مهرنوش میگوید كه این زن فرزند آل است. بعد از اینكه فرزند مهرنوش به دنیا میآید زرین تلاش میكند مهرنوش را از خطر آل آگاه كند...